حاجی فیروز ...
این هفته رو که همش به خرید گذروندم ، از این مغازه به اون مغازه ... امروز هم که در دو سانس برنامه ی آتیش بازی داریم و خوش گذرونی .
اما در حاشیه ی این ایام ، از یک چیز خیلی لجم گرفت ، اوایل هفته داشتیم توی تجریش خرید می کردیم که یه هو با صدای مأمور مأمور ، یه تعدادی آدم با بساط فروش وسایل آتیش بازی پا گذاشتن به فرار . خب تا اینجا طبیعی بود ، هر سال همینه ، با اینکه به شدت مخالف این حرکتم اما خب کاریش هم نمی شه کرد . اما یه چند دقیقه گذشته بود که دیدم یکی از این مأمورین نفهم (!) دستبند زده به حاجی فیروز و داره می برش . طفلک پسر جوونی بود که داشت دایره می زد و می خوند که آقای مأمور به جرم سد معبر گرفتش .
خیلی وقتهای می گفتم مأمورن و معذور . اما اینبار واقعاً ازشون بدم اومد . و بخصوص از اون کسایی که دستور دادن حتی حاجی فیروز ها رو هم بگیرن . چه مملکتی ساختیم برا خودمون ...
همیشه به خودم می گفتم اینها فقط مجری هستن ولی مصلح،عمراً ! واقعا به اینها فقط یاد دادن از زورشون استفاده کنن این وسط تکلیف فکر و خلاقیت معلوم نیست....البته ظاهراً چون احتیاجی بهش نداشتن به حالت تعطیل در آوردن...ای آقا...همه چیز در دور و برمون جون میده واسه حرص خوردن....اونم دم عیدی!!پیشاپیش عیدتون مبارک...دلتون خوش!
عیدت مبارک آقا.
حداقل بذار تو عید یه کم به این چیزا ظاهرا فکر نکنیم.عیدت مبارک و با آرزوی دلی خوش و تنی سالم و زندگی پر از موفقیت برای ایمن عزیز[گل]
سد معبر بابا دیگه این خنده داره مگه یه آدم چقدر جا می گیره بعد هم این همه تبلیغ رسانه ها بازم آـیش بازی؟[چشمک]
خب خدارو شکر خودتو هم نگرفتن وگرنه خیلی حیف می شدی .... ![چشمک]
تولد خواهرت مبارک(با چند روز تاخیر)